
نویسنده ناصر فكوهي
میان چهرههای روشنفکرانه و دانشگاهی فرانسه در قرن بیستم، پیر بوردیو بدون شک بیشترین نفوذ فکری را لااقل در حوزة علوم اجتماعی داشته است و از این لحاظ شاید بتوان او را تنها با کلود لوی استروس مقایسه کرد، البته با این تفاوت اساسی که نفوذ لوی استروس در خارج از فرانسه بسیار محدودتر از بوردیو بوده است و پایه های اندیشه استروسی یعنی نظریة ساختاری در علوم اجتماعی مدتهاست که قدرت خود را از دست دادهاند، در حالی که اکثر دست اندرکاران و اندیشمندان علوم اجتماعی امروز بر آن هستند که نظریة بوردیو آیندهای درخشان خواهد داشت و جریان های گستردهای که از هم اکنون نیز در سراسر جهان با حرکت از مفاهیم بوردیویی، عرصههای بسیار متنوعی چون نقد ادبی، هنر، ورزش، سبک زندگی و غیره را موضوع مطالعة خود قرار دادهاند، هنوز در ابتدای کار هستند.
گستره و عمق آثار و حتی شمار بزرگ آنها ( بیش از سی کتاب و چهار صد مقاله و سخنرانی) به حدی است که سالها زمان لازم خواهد بود تا دیدگاه جامع و گویایی از آنها به دست آمده و پی آمدها و کاربردپذیری آنها به نحو مناسب و قابل قبولی در علوم اجتماعی و انسانی به ثمر برسند. ازلحاظ ابعاد تاریخی اندیشة بوردیو و تاثیر کنونی و جریان هایی که در این حوزه به حرکت درآوردهاند بوردیو را شاید تنها بتوان با دو چهرة بزرگ علوم اجتماعی در آغاز قرن بیستم یعنی ماکس وبر و امیل دورکیم مقایسه کرد که آن دو نیز تاثیر گذاری بسیار دراز مدت و عمیقی بر این علوم در سراسر جهان داشتند.
در نوشتة حاضر پیش از هر چیز تلاش می شود ابتدا تعریفی دربارة پدیدة روشنفکری ارائه شده و سپس با ارائة شمهای از نظام فکری بوردیو، رابطة متناقضی که او را، به مثابة یک دانشمند اجتماعی، با حوزة روشنفکری در فرانسه مرتبط می کرد، تحلیل شود. ...
:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0